حکایت چهار بازرگان و زن باغبان| داستان کودک باهوشی که زن باغبان را نجات
زن باغبان گفت:همه یاران خود را حاضر کن تا بدهم و یا اینکه به صدای بلند به من بگویند تا کیسه را به تو بدهم.آن مرد داد زد و گفت:رفقا زن باغبان چیزی به من نمی دهد.هر سه نفر با صدای بلند گفتند:ای زن،رفیق ما هر چه میخواهد بده.ان ...